سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل های عاشقانه ی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

قتل شب

    نظر
من شریکم با دلم در قتل شب

دستم آلوده به خون شد بی سبب

نیمه شب کشتیم شب را از هوس

رفت از جان ، دانش و علم و ادب

طفل شب گریان شد از مرگ پدر

فحش دادم طفل شب را زیر لب

کس نفهمید این جنایت جز عسس

داد لو ما را به حاکم  ، بی نسب

شاکی از دستم شده خورشید و ماه

آسمان هم جان ز من خواهد طلب

سوختم در بند و زندان ، ای دریغ

حاصل قتلم شده کابوس و تب

حکم ما اعدام شد در زیر نور

ظهر  روز  اول  از  ماه  رجب

خسته از تکرار تاریکی شدیم

از برای روشنی کشتیم شب