سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل های عاشقانه ی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

غزل مرگ

    نظر

امشب از درد جدایی به لب آمد جانم

غزل  مرگ  در آغوش اجل  می خوانم

سینه ام تنگ و گلو بغض غریبی دارد

یا رب از کار دل و دهر و فلک حیرانم

شب پایان من است امشب و ایام فراق

به جهنم روم از آتش عشقش ، دانم

من اسیر لب و لعل و خط و خالش گشتم

نرود  یاد  من  از  یاد  که  جاویدانم

فتنه ی عشق گریبان من خسته گرفت

مست چشم و نگهش سست نمود ایمانم

سخن تلخ مکن از تلخی هجران باشد

منم  امروز  که  از  دست  دلم  ویرانم

دوستانم همه رفتند و منم خواهم رفت

که مرا چند صباحی به جهان مهمانم

هادیا ، پند رفیقان همه از خوبی نیست

چه بسا دوست که شاد است از این پایانم